بومی بودن شرط است؟
حقیقتا این چند روز در زمان مطالعه شبانگاهی ذهتم شدید درگیر بحث روز استان و انتصاب معاونتهای عمرانی و سیاسی توسط استاندار محترم بود.
با مرور ایام بعد از انتخابات و تلاش دوستان برای شناسایی و کشف نیروهای مستعد پست استانداری، با خود مرور میکردم که چه فاکتورهایی را برای ارزیابی گزینهها در نظر داشتند.
در این میان یکی از معیارهای استاندار شدن را بومی بودن برشمردند که هیج کس در آن اختلافی نداشت و مخالفتی نکرد،هر از گاهی زمزمه های از اینکه این نیروی بومی باید غرب گیلانی باشد یا شرق گیلانی یا مرکز گیلان به گوش میرسید ولی اهالی ستاد تنها یکی از معیارهایشان بومی بودن بود، نه همه معیارشان.
پیشقراولان ستادی ببشتر دنبال چهرهای ملی، علمی، باتجربه، دارای ارتباطات سطح کشوری، توانمند در تعامل با فعالین ستادی و از نیروهای فکری نزدیک به جریان خویش بودند و النهایه در این امر موفق شدند و گزینهای که بالاترین امتیاز و همبستگی در میان تمام فعالین ستادی و کف بدنه هواداران دکتر پزشکیان را به همراه داشت درمیان شور و شعف به عنوان استاندار برگزیده شد.
بومی بودن مسئولان در تمام سطوح مدیریتی بیتردید امتیاز بزرگی محسوب میشود و نباید از آن به سادگی گذشت؛ اما ماندن در خان اول این مسیر سخت، چیزی جز عقبگرد در پی نخواهد داشت.
چرا که اگر بخواهیم در انتخاب مدیران هم و غم خود را فقط و فقط مصروف به بومی بودن نماییم دایره این تنگنظری چنان تنگتر خواهد شد که مجبور خواهیم شد علاوه بر بومی بودن مدیران، هممحلهای بودن و همکوچه بودن را نیز لحاظ کنیم؛ چرا که تجربه سالهای گذشته ثابت کرده گیرکردن در این واژهها چه خسارتهای سنگینی به کشور ما وارد کرده است.
در کنار وازه با مسمی و زیبا و فریبنده بومی بودن واژه زیباتری نیز در ادبیات سیاسی کشورمان خوش رقصی میکند بهنام هزار فامیل!
با دقتی هرچند اندک در کادرهای عالی مدیریتی کشور به روشنی درخواهیم یافت که بومی بودن در مقابل هزار فامیل چگونه رنگ باخته است و مقامات برای سمتهای حساس و پربازده سیاسی و اقتصادی اکثرا با تکیه بر تعهد اقوام، به راحتی و بدون هیچ رزومه و تجربه و سابقه و در بعضی مواقع حتی مخالف عقیده سیاسی بودن، در سپردن سمتهای حساس به هزار فامیل هیچ تردیدی به خود راه ندادهاند.
مشغول کردن ذهن استاندار محترم به این مسایل، در دورانی که بحرانهای بسیاری استان را فراگرفته و ایشان با تمام ابزارها سعی در آگاهسازی و هشداردهی و معطوف کردن دیدهها به سمت این بحرانها دارند، شاید کار درستی نباشد و بایستی با اعتماد به تشخیص و تدبیر ایشان، همه، هر اندازه که در توانشان میباشد به کمک ایشان همت گمارند.
بهنظر نگارنده، دوران نظریهپردازیهای سیاسی و فلسفی سالهای گذشته در اثر از دست دادن فرصتها به سر آمده و مجالی برای گفتوگو برای خوب و بد بودن تصمیمات نمانده است. زمان، زمان اقدام و عمل و حرکت و تلاش است و چه خوب که در این حرکت، با اعتماد به تیم استاندار محترم، تمام انرژی خود را صرف حل بحرانها کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید