این بار نیمی از جامعه اجازه ظهور و بروز توانمندیهایشان را خواهند یافت
نقش آقاجان که باید زن را زیر پر و بالش بگیرد در مقطعی پدر خانواده یا برادر، که در گیلکی به برادران دارای هژمونی «آبرار» و در فارسی خان داداش گفته میشود، سپس همسر و حتی بعدها پسر و اغلب پسر ارشد ایفا می کنند! حیرت انگیز است زنان سرپرست خانواده که بحق باید شیرزنان رشید نامیدشان نیز، بر حسب این باور کهن در حالیکه خان و جان خودشان هستند و خانواری زیر سایه پرعطوفت شان رشد می کنند ،اغلب بدین قاعده گردن می نهند و تاسفبارتر اینکه دخترانی می پروانند با همین نگرش، از همین روست که این ناهنجاری از نسلی به نسل دیگر منتقل ،و ریشه تا اعماق جان جامعه می دواند.
زن نیمه گم شده مرد نیست زن پیداست نه نیمه است نه گم شده، زن عیان است و کامل همچون پدر، برادران، همسر و فرزندان ذکور خود، بنابراین این باور که زن طفیلی مرد محسوب ،و حتی اگر مردان دور سفره زیر سایه او نان می خورند باید نیمه گم شده مردانی در خانواده باشد تا دگرگون نشود و زنان از این پس با دستیابی به یک خودآگاهی جمعی بدین عزم نرسند تا دخترانی تربیت کنند که انسان های کامل دارای نقش های کاملا عیان و روشن در جامعه باشند نه نیمه گم شده مرد، تا ابدآلاباد آش همین و کاسه چنین است.
این تفکر واپسگرایانه در بروکراسی اداری نیز بگونه ای نمود یافته و حیرت انگیز اینکه بر سر زن از این باب منت نیز می گذارند که چه؟ در اغلب ادارات مشاوری بنام امور بانوان وجود دارد و تا بالاترین سطح نظام بروکراتیک معاونی تحت عنوان امور بانوان هست و زنان انگار اقلیتی قومی یا دینی اند که حتما باید مسوولی متصدی امور خود داشته باشند، بگذریم که قومیت ها و پیروان و رهروان مکاتب و مسلک های دیگر هم ضرورت ندارد در چارچوب های از پیش تحدید شده محدود شوند، که خود مبحث مفصلی ست و اینکه جامعه ای یکپارچه را به اقلیتها و اکثریت تقسیم کردن چقدر با روح «عدالت» طلبی همخوانی دارد جای بحث دارد.تا وقتی این مناصب متصدی «امور» برچیده نشده و این نگرش حاکم نشود که نیمی از جامعه را زنانی با حقوق کاملا برابر و نه بیشتر، تشکیل می دهند و مناصب و موقعیت ها باید برپایه شایستگی و نه جنسیت به اشخاص واگذار شود بمعنای رسمیت بخشیدن به همان تفکر معوج «نیمه گمشده» بشمار می آید.
هرگز در درازای تاریخ دیده نشده قشری فرادست از سر مهر و محبت امتیازات خود را واگذاشته و به آنان که به دلیل فرودست بشمار می آیند، بطور داوطلبانه، برابری و عدالت هدیه کنند.اگر به سیره زهرای اطهر (س) این بانوی بزرگ اسلام بنگریم الگویی بی بدیل پیش روی مان ظاهر می شود “فاطمه” برای زدودن تبعیض، به روی هیچ مردی شمشیر نکشید، بلکه زینب را «کبرا» تربیت کرد تا زنی شود که وقتی در بارگاه یزید بحق می خروشد نفس همه مردان در سینه حبس می شود…!
ترویج این الگو یکی از راههای برون رفت زنان بشمار می آید، بنظرم نیازی به مبارزات فمنیستی نیست؛ کافیست زنان بعنوان “مادر” دخترانی بپرورانند که انسان کامل و عیان باشند که خود یافته اند، نه نیمه های گم شده ی دربه در بدنبال سایه سر، اینجاست که از غربت تاریخی مان بدر آمده و پس از یکی دو نسل به سر منزل مقصود می رسیم ؛البته در حوزه بروکراتیک بجای اینکه رییس جمهور زن و نه معاون رییس جمهور در امور زنان داشته باشیم ،نیازی به صبوری افزونتر نیست؛ از حالا هم نیمی از جامعه می توانند با استفاده از امکاناتی که مادران و مادربزرگ هایمان از آن بی بهره بودند؛ این خواسته را بعنوان مطالبه ای بزرگ مطرح سازند تا خیلی زودتر از طی شدن عمر نسل ها بدان دست یابیم. بی تردید مردان شریف هم نگاه شان به زن باید نگاهی باشد که به مادر و دختر خویش دارند:آیا مرد شرافتمندی هست که مادر و دخترش یعنی پاره تن اش را نصف و نیمه و گم شده پنداشته و به ادامه این روند رضا دهد!؟…
و چه بجا گفت استاد فرهیخته؛ شفیعی کدکنی :
بیا ای دوست اینجا در وطن باش
شریک رنج و شادیهای من باش
زنان اینجا چو شیر شرزه کوشند
اگر مردی در اینجا باش و زن باش
دیدگاهتان را بنویسید